یا مهدی(عج)

اللهم عجل لولیک الفرج

یا مهدی(عج)

اللهم عجل لولیک الفرج

فرهنگ مثل هوایی است که چه بخواهیم چه نخواهیم باید تنفس کنیم، بنابراین اگر تمیز باشد یا آلوده، اثر متفاوتی را برجامعه و کشور خواهد داشت.
"امام خامنه ای"
---------------------------------------------
این وبلاگ جهت ترویج و گسترش فرهنگ اسلامی ایجاد شده و امید است مورد پسند خدا و مولایمان امام زمان (عج) قرار بگیرد.

«کپی و باز نشر مطالب وبلاگ آزاد است»
---------------------------------------------
ای سید ما! ای مولای ما! ما آنچه باید بکنیم، انجام میدهیم، آنچه باید هم گفت، هم گفتیم و خواهیم گفت.
من جان ناقابلی دارم، جسم ناقصی دارم، اندک آبرویی هم دارم که این را هم خود شما به ما دادید؛ همه ی اینها را من کف دست گرفتم، در راه این انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد؛ اینها هم نثار شما باشد.
سید ما، مولای ما، دعا کن برای ما؛ صاحب ما تویی؛ صاحب این کشور تویی؛ صاحب این انقلاب تویی؛ پشتیبان ما شما هستید؛ ما این راه را ادامه خواهیم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهیم داد؛ در این راه ما را با دعای خود، با حمایت خود، با توجه خود، پشتیبانی بفرما.
"امام خامنه ای 29 خرداد 88"
------------------------------------------
"جان ایران! چه شد که جانت را جان ناقابلی گمان کردی؟!
آبروی همه مسلمانان اشک ما را چرا درآوردی؟!
جسم تو کامل است، ناقص نیست میدهد عطر یک بغل گل یاس
دستت اما حکایتی دارد...."

راوی : سردار علی فضلی

وقـتی شهید ملکی خـود را برای اعزام به جبهه‌های حق علیه باطل
معرفی کرد ، به او گفتند باید به گردان حضرت زینب (س) بروی .

شهیـد ملکی با این تصـور که گردان حضرت زینب (س) متعلـق به
خواهران است ، بـه شدت بـا این امر مخالـفت کـرد و خواستار اعزام
به گـردان دیگری شـد امـا با اصرار فرمانده ناچار به پـذیرش دستور و
رفتن به گردان حضرت زینب (س) شـد .

هنگامی که می‌خواست به سمـت گردان حضرت زینب (س)
حرکت کند ، فرمانده به او گفت این گردان غواص در حوالی رودخانه
دز مستقر است...

شهید ملکی بعـد از شنیدن اسم "غواص" بـه فرمانده التماس کرد
که به خاطر خدا مـرا از اعزام به این محل عفو کنید ، مـن را به گـردان علی‌اصغر (ع) بفرستید ، گردان علی‌اکبر (ع) گردان امام حسین (ع)
این همه گردان ، چرا من باید برم گردان حضرت زینب ؟!
اما دستور فرمانده لازم‌ الاجرا بود .

شهید ملکی در طول راه به این می‌اندیشید که " خدایا من چه چیزی
را باید به این خواهران بگویم ؟! اصلا این‌ها چرا غواص شده‌اند ؟!
یا ابوالفضل (ع) خودت کمکم کن . "

هـوا تاریک بود کـه بـه محل استقرار گردان حضرت زینب رسید ،
شهید ملکی از ماشین پیاده شد ، چند قدم بیشتر جلو نرفته بود که یکدفعه چشمانش را بست و شروع به استغفار کـرد .

راننده کـه از پشت سر شهید ملکی می‌آمـد ، با تعجب گفت :
حاج آقا چـرا چشماتونـو بستیـن ؟!

شهیـد ملـکی بـا صدایی لرزان گفت : " والله چی بگـم ، استغفرالله
از دست این خواهرای غواص …

راننده با تعـجب زد زیر خنده و گفت : کدوم خواهر حاج آقـا ؟ اینـا برادرای
غواصن کـه تازه از آب بیرون آمدند و دارنـد لباساشونو عوض می‌کنند .

اینجا بود که شهید ملکی تازه متوجه قضیه شده و فهمید ماجرای گردان
حضرت زینب چیه !!!

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۳۴
یا مهدی(عج)

"سالم جبار حسون" از عشایر عراق بود
که با برادرش سامی،پول می گرفتند و در کار تفحص شهدا کمکمان می کردند.
چند وقتی بود که سالم را نمی دیدم.
از برادرش سراغش را گرفتم.
به عربی گفت:«سالم، موسالم؛ سالم مریض است»
گفتم:«بگو بیاید برای شهدا کار کند،خدا حتما شفایش می دهد.»
صبح جمعه بود که در منطقه هور،یه بلم عراقی به ما نزدیک شد.
به ساحل که رسید،دیدم سالم از بلم پیاده شد و افتاد روی خاک.
گفت:« دارم می میرم»
به شدت درد می کشید.فقط یک راه داشتیم.
گذاشتیمش توی آمبولانس و آمدیم طرف ایران.
به او گفتم خودش را معرفی نکند.
از ظهر گذشته بود که رسیدیم به بیمارستان شهید چمران سوسنگرد.
دکتر ناصر دغاغله او را معاینه کرد.شکم سالم ورم کرده بود.
دکتر دستور داد سریع او را به اتاق عمل ببرند.
سالم به گریه افتاد،التماس می کرد که:
«من غریبم،کسی را ندارم. به من دارو بدهید،خوب می شوم.»
فکر کردیم شاید دکتر در تشخیص خود اشتباه کرده.
بردیمش بیمارستان شهید بقایی اهواز.
چند ساعتی منتظر ماندیم،اما از دکتر کشیک خبری نبود.
بالاخره دکتر رسید. همان دکتر دغاغله بود!
گفتیم:«دکتر ما فکر کردیم شما در تشخیص اشتباه کرده اید،از دستتان فرار کردیم.
ظاهراً این مریض قسمت شماست.»
دستور داد او را به اتاق عمل ببرند.
سالم به اتاق عمل رفت و من هم رفتم به طرف شلمچه دنبال کارهایم.
به کسی هم نگفته بودیم که یک عراقی را اینجا بستری کرده ایم.
من بودم و یک پاسدار عرب زبان اهوازی، به نام عدنان.
بعد از 48 ساعت از شملچه برگشتیم اهواز.
وارد بیمارستان که شدم،دیدم توی حیاط دارد راه می رود.
گفتم:«سالم،دیدی دکترهای ما چه خوب هستند و چه مردم خوبی داریم.»
زد زیر گریه.
گفت:
«وقتی دکتر مرا عمل کرد،آقایی آمد بالای سرم و گفت بلند شو برو توی بخش بخواب.
ناراحت شدم،سرش داد کشیدم که آقا من شکمم پاره است!
آن آقا دست به سرم کشید و گفت بچه ها بیایید دوستتان را داخل بخش ببرید.
عده ای جوان دورم را گرفتند که گویی همشان را می شناسم.
به من گفتند اینجا اصلا احساس غریبی نکن.
چون تو ما را از غربت بیرون آوردی،ما هم تو را تنها نمی گذاریم.
آنها تا چند لحظه ی پیش کنار من بودند!»
...
از آن روز سالم به کلی عوض شده بود.
می گفت:« تا آخرین شهیدی که در خاک عراق مانده باشد،کمکتان می کنم»
خالصانه و با دقت کار می کرد.
بعثی ها دخترش را کشتند تا با ما همکاری نکند،
اما همیشه می گفت:«فدای سر شهدا»

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۳۴
یا مهدی(عج)


هر کجا هستی باش ...
به درک !!! پنجره...فکر...هوا...عشق..زمین...مال خودت، اصلا خاک عالم تو سرت!!!
سهراب سـپهری اعصابش خورده، یارانه شو میخوان قطع کنن..هیچی نگو

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۷:۲۹
یا مهدی(عج)
    


من که از روحانی از روز ازل متشکرم، حال بایستی که از حق خودم هم بگذرم؟

شهروندی محترم، یارانه خور، لاغر، کچل

با دلی خونین و مالین داد می زد در محل:


«من که از روحانی از روز ازل متشکرم

حال بایستی که از حق خودم هم بگذرم؟

آه ای آقا حسن ویران مکن این خانه را

هر چه میگیری بگیر از من بجز یارانه را»

ناگهان آمد ندایی آشنا از پاستور

گفت: «کمتر غر بزن یک لحظه ای یارانه خور

هر که یارانه نگیرد خوش به حالش می شود

خوش به حال هفت پشت اهل و عیالش می شود

زندگی روی خوشی بر او نمایان می کند

بر تنش پیراهن و بر پاش تنبان می کند

موی او بور و دو چشمش رنگ دریا می شود

هر چه را از کودکی گم کرده پیدا می شود

پوستش شاداب خواهد شد دماغش چاق تر
همسرش زیباتر و طبعا خودش قبراق تر

ظرف هفتاد و دو ساعت بچه اش خرخوان شود

گر اجاقش کور باشد فورا او مامان شود

هر چه هم فرزند می زاید شود کلا پسر

دست او دیگر نخواهد ماند هرگز لای در

حال او عالی شود چون حال میمون در فضا

ترش هم هرگز نخواهد کرد او بعد از غذا

مبدع سلول بنیادی و بانک بند ناف

لطف کرده داده از یارانه دیروز انصراف

آن که یارانه نمی گیرد خوشا بر شوکتش

لکه چربی نمی ماند به روی ژاکتش

سرعت اینترنتش فی الفور بالا می رود

دنده ماشین او بی دردسر جا می رود

مشکلاتش کلهم یک هفته ای حل می شود

پشت درب دستشویی کی معطل می شود؟

هست دمپایی در آنجا پیش پاش و خیس نیست

هیکلش هم از جکی چان قابل تشخیص نیست

شخص یارانه بگیر عقلش به کل زایل شود

گر وضو دارد همان موقع وضو باطل شود

هر که یارانه نگیرد هدیه اش آیفون فور است

آنتش توی کویر لوت هم باشد پر است

شر دشمن های او تبدیل خواهد شد به خیر

پست هایش لایک خواهد خورد و خواهد گشت شیر

بانک وامش را به او چندین برابر می دهد

باد نفخش بوی مشک و بوی عنبر می دهد

هم خودش وضعش دگرگون میشود هم همسرش

هم هر آنکس غیر همسر هست گاهی در برش

غیر همسر بنده منظورم فقط اولاد بود

چون شنیدم یک نفر اینجا پی ارشاد بود

الغرض یارانه دارد در پسش صد دردسر

هم ضرر دارد برای معده هم اثنی عشر

هر چه در این باره گفتم می کند دیگر کفاف

باید از یارانه فورا داد ملت انصراف!»


شاعر: سعید طلایی

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۵۶
یا مهدی(عج)



به ما میگویند چرا در دولت قبلی ساکت بودید اما اکنون با کوچیکترین چیزی انتقاد میکنید؟
این تهمتی بیش نیست، زیرا ما در هر جا که دولت قبل خلاف اصول حرکت می‌کرد، سخت انتقاد می‌کردیم

آقای رئیس‌ جمهور شما قرار بود که در مدت 100 روز تحول اساسی در اقتصاد به وجود آورید
بیش از 9 ماه از مسئولیت حضرتعالی می‌گذرد، چه تحول اساسی رخ داده است؟، گرانی مایحتاج مردم در حال ادامه است، کارخانه‌ها در حال تعطیلی هستند، بیکاری همچنان دندان نشان می‌دهد

وزیر نفت جنابعالی مدعی است که فروش نفت 2 برابر شده است و وزیر اقتصاد هم می‌گوید درآمدهای مالیاتی اضافه شده است

در دولت قبل یک میلیارد دلار که دادستان دیوان کشور آن را تکذیب کرد، از پشت همین تریبون اعلام شد و اکنون همین تخلف آشکار مالی توسط دولت فعلی که جز تورم چیزی به دنبال ندارد را به صورت سری اعلام می‌کنند

آقای رئیس‌ جمهور قرار بود، کرامت مردم ایران حفظ شود، پرداخت یارانه‌ها را گداپروری می‌نامیدید، ولی برای گرفتن یک سبد، مردم را به صف قرار دادید
بی‌سونا و استخر هم می‌شود برای مردم کار کرد

آنچه بیش از هر چیز امروز سبب نگرانی بنده شده است، دخالت همسران و خانواده مسئولان در امور کشور و بیت‌المال است، همسر رئیس‌ جمهور می‌خواهد جشن بگیرید در خانه خود که الحمدالله هم بزرگ است و هم جادار، جشن بگیرد، در مسجد یا حسینیه جشن بگیرد نه در کاخ‌های متعلق به ملت، فاطمه زهرا (س) دارای شئونی است و با آواز و رقص و امثال اینها تناسب ندارد، بدعتی نگذارید که خدای ناخواسته دوباره اولیا حضرت‌ها به کشور بازگردند

جشن هنر شیراز از ابتدا با هرزگی آغاز نشد و قرار بود موسیقی سنتی ایران احیا شود، اما سر از ناکجاآباد در آورد، بنده از رئیس‌ جمهور می‌خواهم تا جلوی این بدعت‌ها را بگیرد و اجازه ندهد همسر وی با استفاده از اماکن دولتی بار دیگر سنت‌های جاهلی و رژیم شاهنشاهی را احیا کند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۳۵
یا مهدی(عج)


ˈسهراب شهبانیˈ روز سه شنبه در گفت وگو با خبرنگار ایرنا افزود: مقارن ساعت 14:38بعد از ظهر امروز یک مورد آتش سوزی در این خوابگاه به آتش نشانی گزارش شد که دو دستگاه خودرو امدادی و شش نیروی آتش نشان از ایستگاههای 102و 108 کرج به محل اعزام شدند.

این مسوول ادامه داد: آتش سوزی دریکی از اتاق های خالی در طبقه دوم خوابگاه دانشجویان دختر به مساحت حدود 10 مترمربع رخ داد که بلافاصله با حضور به موقع آتش نشانان و مهار آتش از سرایت آن به اتاق های همجوار جلوگیری شد.

وی گفت : در بررسی اولیه مشخص شد که علت آتش سوزی اتصال سیم برق بوده است .

شهبانی گفت: خوشبختانه هنگام آتش سوزی ، دانشجویان دراتاق های همجوار نبودند وهیچ مشکلی برای آنان به وجود نیامد.

مدیرعامل سازمان آتش نشانی کرج در خصوص اقدامات انجام شده در این حادثه ، اظهار کرد: نیروهای آتش نشانی بلافاصله بعد از رسیدن به محل با استفاده از تجهیزات فنی ضمن تخلیه دود از فضای خوابگاه ، اقدامات ایمنی را انجام دادند.

یک مسوول در پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران تایید کرد که در این حادثه مشکلی برای دانشجویان به وجود نیامده و به زودی از طریق رسانه ها ابعاد حادثه تشریح می شود.

 شایان ذکر است که سال گذشته یکی از دانشجویان پسر در مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران براثر اتصال برق در محوطه این مرکز آموزش عالی جان باخت.

این مرکز آموزش عالی با قدمت حدود 110 فعالیت علمی اکنون دارای سه هزار و500 دانشجو در مقاطع تحصیلی کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکترا است.
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۴۰
یا مهدی(عج)