کبوتر تشنه بود و آب میخورد
دل من بین سینه تاب میخورد
صدایش کردم و گفتم کبوتر خوش به حالت
چه جایی میزنی پر خوش به حالت
دلم میخواست آقا اینجا به من هم لانه میداد
خودش با دست های مهربانش به من هم دانه میداد
«السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)»
پ.ن: دلم برای حرم تنگه، برای پنجره فولاد، برای درب باب الجواد، برای......
آقا بطلب بیام به پابوست ....