خرج تو میکنم دلتنگی هایم را، به امید دیدار کربلای تو......
من دلم نازک است و زود میگیرد.....
اما ایمانم اگر به چیزی بند کند، دیگر هیچ حرفی نمیتواند آن را سست کند،
ایمان دارم وقتی دلم عجیب برای تو تنگ میشود........
وقتی عجیب دل هوای دیدارت دارد.....
وقتی عجیب جاذبه ی قلبم به سوی توست......
آن لحظه نوشته میشود به پایم ثواب زیارتت!
و دلم قرص میشود که تو را از همین اتاقم و پشت پنجره ای نیمه باز زیارت کرده ام......
وقتی که نسیم، موهایم را نوازش میکند......
به خودم تلقین میکنم که تو صدایم را شنیده ای و قدری از هوای ملکوتی بین الحرمینت را برای دلم خسته ام فرستاده ای.....
من به همین چیز ها دل خوش کرده ام و گرنه که تا به حال از غم دوریت.....
دلم به حال خود میسوزد......
دلم میسوزد که نمیتوانم از نزدیک ببویمت..........