کوری آمد وسط صحن تو،بینا برگشت
یک زن ویلچری،روی دوتا پا برگشت
کافرى تا به ضریح تو نگاهش افتاد
سجده ای کرد سپس شیعه ی مولا برگشت
خسته بود از همه ی آینه ها...تا اینکه
زشت آمد،متحول شد وزیبا برگشت...
آنکه در صحن به دنبال شفا امده بود
با نگاهی به ضریح تو مسیحا برگشت
زائری گفت چرا اشک ندارم آقا
نگهش کردی و با دیده ی دریا برگشت
یک جوان حاجتش این بود: که زن میخواهم
رفت...تا اینکه شبی پیش تو بابا برگشت
به گمانم که به طور تو مشرف شده بود
آنکه با معجزه و با ید بیضا برگشت
صبح درقامت یک مردگدا،رفت حرم
ظهر نزدیک اذان بود که "آقا"برگشت...
جبرئیل آمده بود ازوسط عرش؛حرم
دوسه تا فرش تکان داد و به بالا برگشت...
نفس خادمتان خورد به آن نصرانی
در حرم شیعه شد، از مذهب ترسا برگشت
این شعر زیبا تقدیم به اونهایی که دلشون برای حرم امام رضا علیه السلام ، یه ذره شده : ♥•٠·˙
حرم لبریز زائرها مسافرها مجاورها
گروهی آذری ها و گروهی از شمالی ها
یکی از پای قالی و یکی از بین شالی ها
و حالا هر کدام آرام زبان واکرده در این ازدحام آرام :
" ببین این دست پینه بسته را آقا
ببین این شانه های خسته را آقا
به بیخوابی دو چشم خویش را مجبور کردم
من به زحمت پول مشهد آمدن را جور کردم
من نشستم تا بگیرم دامن ایوان طلایی را
به سمتت باز کردم دست خالی گدایی را"
یکی درد دلش را با امام مهربان می گفت
یکی بالای گلدسته اذان میگفت
صدا پیچید در صحن و حرم
گویا در و دیوار با انصاریان میگفت :
" اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی..."
یکی بغض میان آه را میگفت یکی هم خستگیِ راه را میگفت
جوان زائری در گریه هایش "آمدم ای شاه" را میگفت
خلاصه عده ای اینجا و خیلی ها ز راه دور
دلگیر حرم هستند همان هایی که جا ماندند
و حالا پای تصویر حرم هستند...
السلام علیک یا غریب الغربا یا علی بن موسی الرضا 'ع'